دانلود کتاب دانشگاهی انگلیسی

معرفی سایت های دانلود کتاب دانشگاهی انگلیسی

دانلود کتاب دانشگاهی انگلیسی

معرفی سایت های دانلود کتاب دانشگاهی انگلیسی

"زارا حسین اینجا است" نوشته سابینا خان نگاهی بی بدیل به اسلام هراسی در ایالات متحده امروز است

رمان اولین نویسنده بزرگسال سابقیناخان با عنوان "Love & Lies of Rukhsana Ali " یکی از پر مخاطب ترین کتابهای اوایل سال 2019 بود. این داستانی قانع کننده و دلخراش در مورد تلاش 17 ساله روخسانا برای زندگی بود. انتظارات والدین مسلمان محافظه کار وی در حالی که به هویت شخصی خود به عنوان یک زن ترسو معتبر است ، صادق است ، و این باعث شد که خان نویسنده ای را به تماشای خود بگذارد. در حال حاضر ، نویسنده با زارا حسین در اینجا ، به دلیل برخورد به قفسه ها در اوت 2020 بازگشت. بوستل جلد آن را فاش می کند و گزیده ای از کتاب زیر است!


زارا حسین در اینجا مهاجر 17 ساله پاکستانی به نام زارا است که به همراه خانواده در کرپوس کریستی تگزاس زندگی می کند. گرچه او در مدرسه با اسلام هراسی سر و کار دارد ، زارا دراز می کشد ، بنابراین ویزای وابسته خانواده وی را به خطر نمی اندازد در حالی که آنها در انتظار تصویب کارت سبز خود هستند ، که تقریباً نه سال در جریان است. اما روزی شکنجه گر او - تایلر بنسون ، بازیکن فوتبال ستاره - یادداشت تهدیدآمیزی را در قفل خود می گذارد و به حالت تعلیق در می آید. به عنوان یک اقدام انتقام جویی از زارا به دلیل صحبت کردن ، تایلر و دوستانش خانه وی را با نقاشی های نژادپرستانه خرابکاری می کنند و به جنایتی خشونت آمیز می انجامند که تمام آینده او را در معرض خطر قرار می دهد. اکنون او باید بین جنگیدن انتخاب کند تا در تنها مکانی که قبلاً به او خانه خوانده می شود ، بماند یا زندگی خود را دوست داشته باشد و هر کس که در آن است را از دست بدهد.


این کتاب از تجربه شخصی خان که در حال رشد به عنوان یک مهاجر بنگلادشی در Corpus Christi است ، الهام گرفته شده است و نگاهی به موقع و بی پرده به زندگی امروز آمریکا نشان می دهد. Zara Hossain Is Here تا اوت 2020 در دسترس نخواهد بود ، اما اکنون می توانید مطالعه کنید:



دانشمند

گزیده ای

صدای بلند صدا مرا از خواب بیدار می کند. من به صورت قائم پیچ می خورم و برای یک ثانیه ، از هم گسسته ام. صدای زورو را در جایی می شنوم که پارس می کند و تلفنم را از کابوس شبانه می گیرم. ساعت 2 صبح است. من به طبقه پایین خنجر می زنم ، تقریباً مطمئن هستم که سر و صدا فقط در خواب من بود. اما بعد از آن ردپاهای خارج از درب جلو و مه شفاف می شنوم. من الان بیدارم امی از پله های پشت سر من پایین می آید ، موهایش بلند شده و چشمان در مقابل نور راهرو می لرزند. در باز است ، و زورو فقط داخل است ، بی وقفه پارس می کند. من سریع او را برداشتم ، او را داخل محوطه آشپزخانه قرار دادم و دوباره به جلو رفتم. من قصد دارم به بیرون بروم ، اما آبو در حال حاضر آنجا هستم و من را مجبور به بازگشت به خانه می کند.



"ابو ، حال شما خوب است؟ چی شد؟"


"فقط داخل بمان


اممی درست کنار من است ، اما ابوبو از او خواسته است که او در آنجا بماند.


"هر دوی شما ، لطفا بیرون نروید."

"اقبال ، چه خبر است؟" اممی بر من فشار می آورد ، و من پاشنه های او را دنبال می کنم.


"نیلوفر به شما گفتم"


او متوقف می شود زیرا اممی به عنوان یک شبح سفید شده است.


"یا الله! چه کسی این کار را کرده است؟


چشم های او را دنبال می کنم و یخ می زنم.


کلمات "GO HOME ، TERRORISTS" به رنگ قرمز روشن پاشیده شده اند ، مثل خون زیر درب گاراژ در زیر پنجره اتاق خواب من است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد